اکنون نیز با حضور خبرگزاریها و سایتهای خبری، هر روزه بخش قابل توجهی از پربازدیدترین اخبار هر رسانهای به اخبار حوادث تعلق میگیرد و صحفه حوادث روزنامهها همچنان پربازدید و پابرجاست.
برای بازخوانی حوادث و پروندههای جنایی در دهههای گذشته به سراغ اخبار حوادث یکی از روزنامههای کثیرالانتشار کشور در دهه 50 رفتیم و در قالب سلسله گزارشهایی به بازخوانی این پرندهها البته با ادبیات و «قلم حوادثنویسی» خاص آن ایام(بدون دخل و تصرف در نحوه تنظیم آن) میپردازیم.
در ادامه سراغ حوادث و وقایع جنایی در پنجم خرداد ماه سال 1355 رفتیم.
ازدواج اجباری با دختر 10 ساله!
پدر برای آنکه پسرش را مجبور کند با دختر 10 ساله ازدواج کند، از او سفته گرفت.
یک جوان اهل تربتحیدریه، طرح کننده یک شکایت عجیب در دادسرای تهران شده است. او که حامد نام دارد طی شکوائیهای که تسلیم دادستان تهران کرده، مدعی شده که پدرش او را مجبور کرده است با یک دختر 10 ساله ازدواج کند! وی در شکوائیه خود نوشت: پدرم برای آنکه نظر خود را به من بقبولاند پنجاه هزار ریال سفته سفید را از من امضا گرفته و تهدید کرده که اگر نظرش را جلب نکنم و دختر 10 ساله را به همسری نپذیرم، مرا به زندان خواهد انداخت.
حامد در شکوائیه خود چنین نوشت: پدرم که فعلا در شهرستان کاشمر ساکن است تاکنون 5 بار ازدواج کرده و در حال حاضر 3 زن دارد. او چندی پیش بدون اطلاع همسران خود زن دیگری را صیغه کرد که این زن یک دختر 10 ساله دارد.
از روزی که پدرم با این زن آشنا شده، مرتب از من میخواهد که با دختر 10 ساله همسر صیغهای او ازدواج کنم. پدرم کار این تقاضا را رفته رفته به تهدید کشاند تا آنجا که یک شب وقتی در خواب بودم، به اتفاق چند نفر بالای سر من آمد، مرا از خواب بیدار کرد و با جبر و زور یک برگ سفته سفید 50 هزار ریالی از من امضا گرفت.
حالا پدرم مرا تهدید میکند اگر دختر 10 ساله را به همسری نگیرم سفته را به اجرا خواهد گذاشت و مرا زندانی خواهد کرد. حامد در شکوائیه خود مدعی شد که به همین دلیل از تربیت حیدریه گریخته است تا به دام پدرش نیفتد.
معاون دادستان تهران پس از قرائت شکوائیه حامد دستور داد که این شکایت در محل سکونت پدر حامد طرح شود.
ضربات دردناک «تَسمه» معلم بر پیکر کوچک دانشآموز
دانشآموزی که از معلمش بهشدت کتک خورده و مجروح شده بود، در معیت برادر بزرگترش به دادسرای تهران رفت و شکایت کرد. این دانشآموز در مدرسه «چنگیزپور» و در کلاس دوم تحصیل میکند. او در پی تسلیم شکوائیهای که برادرش نوشته است، به دادستان توضیح داد که: «من مبصر کلاس هستم». در غیاب معلم، بچههای کلاس شیطنت کردند و من قادر نبودم آنها را آرام کنم وقتی معلممان که «احسانی» نام دارد به کلاس آمد و از شیطنت بچهها آگاه شد، مرا که مسئول آرام کردنشان بودم کتک زد.
این دانشآموز که فرهاد نام دارد علیرغم اظهار برادرش که سعی داشت به هر ترتیب شکایت را دنبال کند، با آنکه مجروح شده بود و آقای «موسی عالی» معاون دادستان تهران برای تعیین طول درمان او را به اداره کل پزشکی قانونی تهران معرفی کرده بود، معالوصف سعی داشت برادر بزرگتر خود را راضی کند که از شکایت صرفنظر کند.
فرهاد توضیح داد که کبودیهای کمر و پشتش از ضربات تسمهای است که معلمش بر بدنش وارد کرده است.
پزشکی قانونی تهران برای فرهاد طول درمان تعیین کرد و دادسرای تهران «احسانی» را تحت تعقیب قرار داد.
بچهدزد دستگیر شد
کریم 25 ساله اهل گلپایگان که در حسینآباد دولاب دختر 9 سالهای به نام «سکینه» را ربوده بود، به وسیله اهالی محل دستگیر شد. کریم که در این زمینه سابقه نیز دارد در پاسگاه ژاندارمری سلیمانیه اعتراف کرد که به هنگام ربودن «سکینه» او را تهدید کرده بود که اگر فریاد بکشد، کشته خواهد شد.
کریم وقتی سکینه را بغل کرد و به قصد فرار شروع به دویدن کرد، سکینه بنای گریه و فریاد گذاشت و اهالی محل را به کمک طلبید.
کریم که عدهای را در تعقیب خود دید، سکینه را رها کرد و گریخت اما سرانجام به دام افتاد و تحویل پاسگاه شد.